i love you | ||
|
مرا از شهر بیرون کنید...
من با شهر شما غریبه ام... دل من با خاک آشنایی غریبی دارد... دلم خاک می خواهد... تنم هم. آهای خاک های فکه! تن رنجور و خسته از گناه مرا در آغوش گیرید دلم هوای تشنگی کرده است سرم هوای جدایی من با شهر شما غریبه ام آهای موج های اروند! مزرعه دلم را خشکسالی فراگرفته است دلم هوای آب کرده است هوای سقای تشنه من با شهر شما غریبه ام آهای غروب شلمچه! به خورشید بگویید دیگر از تاریکی به تنگ آمده دلم سرم هوای نوازش دارد هوای دست مصنوعی حاج حسین خرازی من با شهر شما غریبه ام دلم تنگ رفتن است و سرم سودای پرواز دارد آی شهدا! از فردایم بیم ناکم دردناک تر آنکه از امروزم خجل و غصه دار تر آنکه از دیروزم پشیمان دلم سخت هوای رفتن دارد. مرا نیز گرچه با رویی سیاه و دردی جانکاه و کوله باری پر گناه...
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |